علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 8 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

:)

1392/7/11 12:35
نویسنده : mahtab
402 بازدید
اشتراک گذاری

پدر خونه یک ساعتی میشد که  از راه رسیده بود، بعد از کمی صحبت کردن با همسرش و بازی نمودن با پسر کوچولوش در حالی که دراز کشیده بود رو زمین و جزوه ی درسی ِ مربوط به امتحان جامع چند ماه آیندش  دستش بود رو کرد به همسرش و ... این مکالمات شکل گرفت.

 

آقای خونه: میدونی چیه خانوم، تو شرایطی که من دارم واقعا درس خوندن خیلی سخته.

خانوم خونه: خب آره میدونم اما چه میشه کرد بالاخره باید بخونی دیگه،

آقای خونه: آخه چطوری؟ خودت که میبینی خیلی سخته و نمیشه.

خانوم خونه: خب خودت خواستی با زن و بچه داشتن درس هم بخونی، زن وبچه داری خودش سخته، اما مجبوری و باید تحمل کنی.

آقای خونه: باور کن نمیشه،  آخه چطوری، خب خودت نگاه کن ببین چطوری  میشه؟!

خانوم خونه: بعد از چند دقیقه مکالمه پهلو به پهلو و نه رو به رو تازه برگشت و همسرش رو نگاه کرد و با این صحنه مواجه شد و تازه فهمید موضوع از چه قراره و این همه آیه یاس خوندن آقای خونه از چی آب میخورده، اونوقت بود که قیافش  اینجوری شدتعجب

 

توضیح نوشت: تو این صحنه مثلا بابایی داشته درس میخونده، پسری میاد و بی سر و صدا از سر  و کله بابییش میره بالاچشمکنیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

محبوبه
11 مهر 92 12:52
چرا شرايط خونه رو براي آقاتون جوري نميسازي كه بتونه درسشو بخونه بنده خدا؟
چرا شرايط خونه رو جوري نميسازي كه پسري از اينكارا نكنه؟
چرا قيمت بنزين ميخواد بره بالا؟
چرا پاسخگو نيستي مهتاب جان؟


اصولا چون من پاسخگو نیستم قراره برا خودم یک سخنگو دست و ما کنم بلکه یه کم اوضاع رو به راهتر بشه
اصلا میدونی چیه تقصیر منه که الان اوباما از اقای روحانی به دل گرفته و ناراحته
نبود دیگه؟ اماده به عهده گرفتن انواع و اقسام تقصیرها هستم ها

مامان مینو
11 مهر 92 17:28
)) عزیزم پسر فینقیلی!


ممنونم
محبوبه
11 مهر 92 19:59
شوخيم خيلي بي مزه بود؟
ببخشيد مثل اينكه ناراحتت كردم.
منظوري نداشتم جون خودم


یعنی از روی شکلکهایی که تو جواب کامنتت به کار برده بودم معلوم نبود که متوجه شوخی بودن کامنتت شده بودم؟!
این چه حرفیه عزیزم؟شوخی کرده بودی منم با شوخی جواب دادم دیگه!
محبوبه
12 مهر 92 17:38
اتفاقا چون هيچ شكلكي نداشت گفتم حتما ناراحت شدي.

نمیدونم شکلکهایی که گذاشتم کجا غیبشون زده؟
راستش اول با گوشی فقط کامنت شما رو جواب دادم تا از نگرانی درت بیارم برا همین شکلک نذاشتم، چون حدس میزدم ممکنه سوءتفاهم پیش بیاد سریع اومدم با لب تاب شکلک گذاشتم اما انگار ثبت نشده بوده و من متوجه نشدم
به هرحال عزیزم هیچی نشده و نگران نباش

مرضی
12 مهر 92 23:10
مزه درس خوندن بابایی به همینه دیگه


شاید همینطور باشه...
مرمر مامان محیا
12 مهر 92 23:56
بازم خوبه فقط از سر وکول بالا میره محیا میگه بده من بخونم.شروع میکنه به خوندن از کتاب.بعدم مچاله میکنه و میره.


بله اون مشکل که سر جاشه، دیدن ِ کتاب رو نه تو دست من تحمل میکنه نه پدرش، ایضا هرگونه کتاب دیگه از جمله قران یا مفاتیح اول باید توسط خودش خونده بشه و به قول شما صفحاتش خوب مچاله بشه بعد نوبت ما میرسه
علامه کوچولو
13 مهر 92 18:23
ههههههههه خیلی بامزه بود.....